شده تقدیرِ كسی باشی و قسمت نشود؟
سالها گیرِ كسی باشی و قسمت نشود؟
پشتِ یك قلبِ به ظاهر خوش و یك خندهی تلخ
شده زنجیرِ كسی باشی و قسمت نشود؟
در میانِ تپشِ آینه پنهان شَوی و
روح و تصویرِ كسی باشی و قسمت نشود؟
شده در اوجِ جوانی ، با همین ظاهرِ شاد
تا گلو پیرِ كسی باشی و قسمت نشود؟
شده ازاد و رها باشی و تا عمقِ وجود
رام و تسخیرِ كسی باشی و قسمت نشود؟
میشود با همهی ریشه و رگهایِ تَنت
سالها گیرِ كسی باشی و قسمت نشود؟